چو آواز مرغ سحر گوش کرد پریشانی شب فراموش کرد
سواران همه شب همی تاختند سحر گه پی اسب بشناختند
بر آن عرصه بر اسب دیدند شاه پیاده دویدند یکسر سپاه
به خدمت نهادند سر بر زمین چو دریا شد از موج لشکر زمین
یکی گفتش از دوستان قدیم که شب حاجبش پرده مدار بود و روزش ندیم
(شعری از سعدی شیرازی)